در دل صخرههای آیاپیر ایذه، کوچکترین نقشبرجستهٔ عیلامی کشف شد؛ پادشاهی چهارهزارساله که بر تخت نشسته و «ناهونته، خدای خورشید و عدالت» را نیایش میکند. باستانشناسانی که چهار سال پیش برای پیمایش آثار باستانی راهی ایذه خوزستان شده بودند، آن را بهصورت اتفاقی دیدند تا پس از چهار هزار سال، صدای گمشده این پادشاه، در زمانه ما شنیده شود. نامش را گذاشتند: «نویافتهٔ عیلامی»؛ پادشاهی که در حال نیایش خدای عدالت است. حالا با این کشف جدید، سیزدهمین نقش عیلامی ایذه قرار است روزنهای شود به سنتهای نیایشی و هنر صخرهای این دوران ناشناخته. البته اگر مسئولان مربوطه در وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی برنامهای برای حفاظت از آن داشته باشند.
ماجرای این کشف از زمانی شروع شد که «حسین فیضی»، مدرس دانشکده باستانشناسی شوش، بههمراه «ایوب سلطانی»، مدیر پایگاه مسجدسلیمان و دانشجوی دکتری باستانشناسی، «فرزاد نجفی»، کارشناس ارشد باستانشناسی و «مهدی فرجی»، مدیر پایگاه آیاپیر ایذه، راهی پیمایش باستانشناسی منطقه ایذه شدند و به «الهک» یا همان «آیاپیر» کهن رسیدند. در این مسیر آنها اشکفتها، صخرهها و نادیدههای این منطقه باستانی محصورشده در میان طبیعتی افسونگر را درنوردیدند، تا اینکه در یک روز آفتابی نزدیک محوطهٔ «اشکفت سلمان»، زیر یک طاق، در مجاورت یک چشمه برای نخستینبار این نقشبرجسته را دیدند و عملیات شناسایی و پژوهش برای پیدا کردن رازهای آن را آغاز کردند. این نقشبرجسته که بود؟ چرا این شخصیت را روی این سنگ حک کرده بودند؟ چرا این اندازه کوچک بود که با چشم غیرمسلح دیده نمیشد؟
دوره پر رمز و راز پیشاهخامنشی
پیش از اینکه به رازهای این اثر بپردازیم، با هم سفری به چهار هزار سال پیش میرویم؛ به دوران «ایلام» یا به نگارش برخی دیگر از باستانشناسان «عیلام». این دوره را یکی از مهمترین دوران تاریخی ایران میدانند؛ تاریخی که به پیش از هخامنشیان برمیگردد و با قدرت رسیدن داریوش اول بسیار ضعیف میشوند. ایران را معمولاً از این سلسله یعنی هخامنشیان بهبعد میشناسند و بعد از دوران ساسانی. درحالیکه عصر عیلامیان بهرغم اهمیت آن، نهفقط برای مردم جهان بلکه برای ایرانیان کمتر شناختهشده است. برخی از کارشناسان و باستانشناسان دلیل اینهمه بیمهری را نبود برنامه مشخص باستانشناسی برای رسیدن به لایههای پنهان تمدنی ایران میدانند. باوجوداین، نکته شاخص این دوران براساس کشف الهههای قدرتمند در محوطههای باستانی همچون «چغازنبیل» این است که زنان از اقتدار بسیاری برخوردار بودند و حتی میتوان آن را دوران «زنسالاری» نامید. البته باید ذهنتان را از عصر کنونی به سرزمینهای پهناوری ببرید که بهصورت اقماری و حکمرانیهای کوچک اداره میشد. در همین دوران دودمان «شیماشکی» هم فرمانروایی میکردند. همه اینها قرار است به ما سرنخهایی بدهند برای شناخت بهتر «نویافتهٔ عیلامی ایذه».
آیاپیر کهن کجاست؟
یکی دیگر از مسائلی که به درک ما از این نقش کمک میکند، این است که در کجا پیدا شده. بنا به گفتهٔ باستانشناسان کاشف آن، این نقش در این منطقه جغرافیایی یافته شده است: الهک، منطقهای در آیاپیر کهن. این منطقه بهسبب موقعیت استراتژیک، راههای باستانی، منابع آبی و تعدد محوطههای تاریخی اهمیت ویژهای دارد. منطقه آیاپیر (Ayapir) بهعنوان یکی از کانونهای سیاسی در دوره عیلام میانه (حدود ۱۵۰۰-۱۰۰۰ ق.م) در متون اداری شوش شناخته میشود. این حوزه جغرافیایی بهعنوان یک دولتشهر نیمهمستقل تحت حاکمیت عیلام بوده و در کتیبهٔ هنی در کولفرح نیز خبر از موجودیت سیاسی ساختارمند عیلام پس از حمله آشوربانیپال و ادامه آن تا تاجگذاری داریوش اول میدهد. منطقهای پر از رمز و راز که شمایل هر اثری در این منطقه مخاطبان را میخکوب میکند. تاکنون باستانشناسان شناختهشدهای همچون «هنری لایارد» و «ویتو مسینا» به یافتههای شگفتانگیزی در این منطقه رسیدهاند. حالا این نقش تازهکشفشدهٔ باستانشناسان قرار است حرفهای تازهای از این دوره بزند؛ دورهای ناشناخته که با همزیستی طولانی با تمدنهای سومر، بابل، آشور، ماد و پارس بالیده است. باید دید تحقیقات این باستانشناسان چه به ما میگوید؟
پادشاهی با قرص مدوری بالای سر
بر پایه تحقیقات پژوهشی که بهدست ما رسیده و در نشریه بینالمللی سینوس پرسیکوس (Sinus Persicus) منتشر شده و همچنین چندین گفتوگو با باستانشناسان کاشف آن، این اثر نویافته اندازه یک کفدست است و کوچکترین نقشبرجستهٔ عیلامی بهشمار میرود که تا امروز کشف شده، آنهم در ابعاد حدودی ۲۶ سانتیمتر. باستانشناسان آن را در بستر طاقمانندی با اندازههای حدود پنج در سه متر رصد کردند.
تحلیل شمایلنگاری و تطبیق ترکیببندی این اثر نشان میدهد با دیگر نقشبرجستهها و مهرهای استوانهای عیلامی و میانرودانی ارتباط معناداری دارد. از سوی دیگر، پیوند محتوایی آن با آیینهای نیایشی در دربار عیلامیان و ارتباط با سنتهای فرهنگی دودمان شیماشکی یعنی حدود چهار هزار سال پیش در میان است. باستانشناسانی که این پژوهش را پرداختهاند، آن را اینگونه ترسیم میکنند: «این اثر پیکرهٔ مردی بهصورت نیمرخ دارد که در حالت نیایش بر تختی ساده نشسته؛ با سینه تمامرخ، سر نیمرخ و پاهای نیمرخ؛ دست راست بالا، دست چپ بر دستهٔ تخت. در برابر او سکویی پلکانی دیده میشود و بالای سرش قرصی کامل حجاری شده است. بالای سر این اثر، قرص مدوری وجود دارد که احتمالاً نماد خورشید/ناهونته است. دو سکوی پلکانی در مقابل نقش حضور دارد، احتمالاً محل نذورات و هدایا بوده است.»
از دید این باستانشناسان، این اثر میتواند نماد خدای خورشید در عیلام باستان، یعنی «ناهونته» باشد. این باستانشناسان با وجود فقدان نشانههای صریح الوهیت -همچون کلاه شاخدار یا نمادهای حیوانی- میگویند: «ترکیب حاضر بیش از آنکه نماد خدایی عیلامی باشد، بازنمایی پادشاهی در حال نیایش است. این اثر با تأکید بر جهتگیری خاص نقش، عناصر نمادین و بستر اجرایی متفاوت، شواهد تازهای از تنوع منطقهای هنر عیلامی و استمرار آن در دوران افول مراکز قدرت عیلام نو فراهم میکند.»
نقشبرجسته الهک و ارتباط آن با منظر عیلامی آیاپیر کهن و تحلیل نمادشناختی و گاهنگاری آن در مقایسه با سایر پیکرهها، مهرها، سنگیادمانها و نگارکندها بسیار حائز اهمیت است. تشابه این نگارکند با نقش شماره ۴ «کولفرح»، «خونگاژدر ۱» و «شهسوار» انکارناپذیر است و بر اهمیت و ارزش آن صحه میگذارد. از چه نظر با نقش شماره ۴ کولفرح شباهت دارد؟ این باستانشناسان میگویند: «هر دو نقش، مردی نشسته بر تخت، احتمالاً شاه یا خدا را نشان میدهند که دست بلندشده دارد. از نظر ابعاد، حالت نشستن و کیفیت حجاری قابلمقایسه با نقوش خونگاژدر ۱ و شهسوار است. اما جالب است که در این نقش جدید، شخص نشسته در سمت راست است، نه چپ و با نقشهای کورانگون و نقشرستم شباهت دارد. این نقش با مهرهای استوانهای عیلام قدیم و میانرودان (اور، شیماشکی، کاسی) شباهت دارد و نماد خورشید یا ماه بالای مهرهای همدوره تأییدکنندهٔ ارتباط فرهنگی میان آنهاست.» این اثر اما برخلاف نمونههای شناختهشدهٔ عیلامی چون کولفرح، شهسوار و خونگاژدر، بر بستری از سنگ «کنگلومرای» نامتجانس اجرا شده است. باستانشناسان میگویند ویژگیای که این نویافته را از بقیه نقشبرجستهها جدا میکند، کندن آن روی این نوع سنگ است؛ اما این ویژگی متأسفانه آن را در معرض فرسایش شدید قرار داده است. همین مسئله باعث میشود نیاز بیشتری به حفاظت پیدا کند؛ البته اگر مدیران ارشد وزارتخانه میراثفرهنگی برایشان مهم باشد.
نیازمندیهایی فوری برای نجات پادشاه
بااینحال، هنوز رازهای بسیاری درباره این نویافته وجود دارد. هنوز هم ما دلایل کوچک بودن این اثر را نمیدانیم، شاید بتوانیم اینگونه گمانهزنی کنیم که این طرح نمونه کوچکی برای طرح بزرگتری بوده است. شاید قرار بوده که این اثر بهصورت پنهان بماند؟ همین ابهامات است که این نقشبرجسته را نیازمند مستندسازی دقیق، اسکن لیزری، فتوگرامتری و کاوشهای نظاممند برای تعیین قطعی هویت و تاریخ آن میکند. از دیدگاه این گروه باستانشناسان: «این کشف میتواند به بازنگری در تاریخ هنر عیلام و پیوند آن با میانرودان کمک کند.»
این باستانشناسان پیشنهاد میدهند: «در پژوهشهای آتی با بهرهگیری از فناوریهای نوین تصویربرداری، بهویژه اسکن سهبعدی و بازسازی دیجیتال، بازخوانی دقیقتر صحنه و تحلیل عناصر فرسایشیافته نقش انجام پذیرد.» حال باید دید سرانجام این نقشبرجستهٔ کوچک چه میشود؟ آیا این اثر در کنار نقشبرجستههای دیگر ایذه، جهانی میشود و در مسیر محور گردشگری ایران و جهان قرار میگیرد یا سرانجامی نافرجام پیدا میکند؟


